     
بسم الله
شصت روز بود كه باران رخ از ما برتابيده بود و هرم حرارت جيگر ما را تفتيده بود!. و رمضان نيز هم گناه ميگداخت و هم چربي و رطوبت از تن فرسوده روزه داران !.عيد امده بود و همه شاد. وقتي عصرگاهان باران امد شادي به هروله گشت مبدل و نسيم پس از باران شد بركت سفره عيد سعيد فطرومشتولق!ميهمانان صبور كرم خداوندي كه از ساعت 18:30 با رگبار بي ترانه اغاز شد وساعت 19 با غرش رعدي به پايان رسيد و ما مانديم عطر خوش باران در باغراه جغتاي وبوي اسفالت ترشيده خيابانها كه بعد از لحظاتي انها هم همراه باران شدند و همنوا با خانه كاهگلي پيرمرد همسايه عطر طراوت سرودند! هایپرسن:فروشگاه مدرن مواد غذایی و بهداشتی تو ومن
جغتای:تقاطع خیابان کشاورز باخیابان امام خمینی :چهار راه سرچشمه
|